نفت و ذخایر ما را می برند و در عوض چیزهایی مثل بادبادک وارد کشور می کنند. منابع کشور دست دیگری است. سرنوشت کشور دست اجنبی است. شاه در مسافرت هایی که به خارج از کشور دارد، همه حرف ها را برایش دیکته می کنند.(1)
مورد دیگر، داشتن «هویت اسلامی _ شیعی» است. اسلام کسانی را که به امور یکدیگر بی تفاوت باشند، طرد می کند. هم چنین اصل «امر به معروف و نهی از منکر» را به عنوان وظیفه عمومی برای زندگی اجتماعی لازم می شمارد. رژیم همواره می کوشید تا با تبلیغ سیاست «جدایی دین از سیاست»، این اصل اساسی را از میان ببرد و مسلمانان را در غفلت نگاه دارد. امام خمینی رحمه الله با ورود به صحنه سیاسی، این نکته را روشن کرد که انجام عبادت های ظاهری و باورهای خشک همیشگی شرط مسلمانی نیست و تن دادن به سلطه استبداد و استعمار، خلاف اسلام است. بنابراین، با صدور فتوای تاریخی خود، تقیه را در آن شرایط، حرام دانست و مبارزات مردم را وارد مرحله تازه ای ساخت.
پیرو فتوای روشن ایشان، حوزه های علمیه در عرصه سیاسی فعال تر شدند. عالمان دینی و گویندگان مذهبی در حسینیه ها و مسجدها به افشاگری سیاست های ضد اسلامی رژیم پرداختند. در پی همین افشاگری ها و روشن گری ها بود که مردم کوچه و بازار و شهرها و روستاهای دور افتاده از سیاست ها و مسایل جاری کشور آگاه شدند و کم کم به این نتیجه رسیدند که عامل بدبختی ها و گرفتاری ها و انحراف های کشور، خود شاه است. پس از آن، مردم به خوبی می دانستند شاه چه می کند و از پی گیری انقلاب سفید چه هدفی دارد و چه میزان به کشورهای بیگانه ای چون امریکا و اسرائیل وابسته است. همین زمینه ها بود که نهضت بزرگ مردمی و دینی پانزده خرداد را پدید آورد و مردم مسلمان ایران بر اساس باورهای دینی و درک بالای سیاسی خود، به خیابان ها ریختند و سرنگونی رژیم را خواستار شدند.
نظرات شما عزیزان: